اخبار بروجردتاریخویژه ها

آخرین یخچال های بروجرد؛ گفتگو با شادروان عبدالمحمد سُنبله کار در سال ۸۳

محمد گودرزی(ا.فرهیخته)در زمستان سال ۱۳۸۳ سرمای شدیدی بر بیشتر نقاط ایران و شهر بروجرد حاکم شد. بارش برف سنگین و به دنبال آن، یخبندانِ کم سابقه، که مُسن ترها مانندش را در دهه چهل و پیش از آن به خاطر داشتند، همه را غافلگیر کرد و برای نزدیک به بیست روز وضع عادی شهر بر هم خورد و تمام فعالیتهای کاری اهالی تحت تأثیر قرار گرفت.

سرما و یخبندان، به رغم خساراتی که به بار آورد سودمندی های هم داشت که یکی از آنها بهار سرسبز، با طروات و خنکی بود که تا روزهایی از تابستان رفته، حال و هوایش در شهر همچنان باقی بود. آنچه در پی می آید از دیگر سودمندی های آن زمستان سرد است؛ در محفل گرمی که غروب های سرد زمستانی در حجره دوست عزیز و از دست رفته، عبدالمحمد سنبله کار و با حضور چند تن از دیگر دوستان تشکیل می شد، سرمای شدید و یخبندان زمستان، زمستان های سرد و امکانات محدود زندگی مردم در گذشته نه چندان دور را به خاطره ها آورد و سخن از آخرین یخچال های بروجرد به میان آمد. آن خاطرات شنیدنی، دستمایه این گفتگوی مفصل قرار گرفت.

شاید برای جوان ترها و نسل های آتی، کسانی که به یاری فناوری پیشرفته، گرما را در سرما و سرما را در گرما در خانه و محیط کار دارند، سفر به دنیای شیرین خاطره ها و شنیدن مطالبی از زندگی بسیار متفاوت نسل های پیشین، خالی از لطف نباشد.

 از آنجا که هیچ عکسی از یخچال های بروجرد به دست نیامد، دوست با ذوق، مهندس مجتبی طیبی، آنچه را از یخچال های بروجرد به خاطر داشتند در شکل نقشه های مهندسی رسم کردند.

امید که این نقشه ها و نیز تصاویری که از یخچال های یزد و کرمان در پایان گفتگو درج شده است در بازآفرینی تصویر یخچال های قدیمی بروجرد در ذهن خوانندگان جوان یاری رسان باشد.

زنده یاد عبدالمحمد سُنبله کار در سال ۱۳۲۵ در کوی صوفیان بروجرد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بروجرد سپری کرد و پس از اخذ دیپلم و گذراندن دوره سربازی، به استخدام سازمان تأمین اجتماعی درآمد. او سال ها در شهرهای کرمانشاه و خرم آباد مشغول به کار بود و از سال ۱۳۵۸ تا زمان بازنشستگی در آبان ۱۳۷۸ ریاست حسابداری شعبه تأمین اجتماعی بروجرد را بر عهده داشت.

حجره ای که وی بعد از بازنشستگی برپا کرده بود، بیشتر محفلی برای گردآمدن دوستان و آشنایان شناخته می شد.

عبدالمحمد سنبله کار در شامگاه دوم اردیبهشت ۱۳۸۷ بر اثر حمله قلبی درگذشت. یادش گرامی باد.

***

* با سپاس از شما که وقتتان را در اختیار گذاشتید، به عنوان اولین پرسش در باره واژه یخچال و وجه نام گذاری آن توضیح دهید.

یخچال، که به وسیله نگهدارنده مواد غذایی فاسدشدنی و یخ ساز می گویند و از بدیهی ترین وسایل زندگی انسان امروزی است از دو واژه  «چال« و «یخ» ترکیب شده که به معنای گودال یا چالِ یخ است. بی تردید این نام برای یخچال فریزرهای مجهز امروز نام دقیقی نیست، اما مردم به قرینه یخچال های قدیمی این وسیله جدید را هم «یخچال» نام دادند. در گذشته که هنوز استفاده از یخچال های امروزی رواج نیافته بود در فصل سرما یخ درست می کردند و در گودال های بسیار بزرگی که یخچال گفته می شد نگهداری می کردند تا در فصل گرما از آن استفاده کنند.

* کدام یک از یخچال های بروجرد را به یاد دارید؟

یخچال نخجوانی، یخچال بادامستان، یخچال لُرها، یخچال چرخی، یخچال قنات، یخچال مقبره و یخچال باغمیری، که غیر از یخچال نخجوانی، بقیه متعلق به مرحوم حاج رضا بذرافشان بودند. یک یخچال هم در محله باغچال بود که مربوط به مرحومغلام بنایی می شد. البته من چیز زیادی از این یخچال به یاد ندارم.

* این یخچال ها دقیقاً در چه محله هایی بودند؟

یخچال باغمیری در خیابان آیت الله کاشانی امروزی، انتهای کوچه رسولیان (کوچه روبروی خیابان فروردین) قرار داشت. یخچال بادامستان در خیابان گلسرخی، پشت ساختمان چهارطبقه معروف؛ یخچال لرها میانه خیابان فروردین؛ یخچال چرخی ابتدای خیابان چمن، نزدیک به خیابان فروردین؛ یخچال مقبره پشت مقبره سادات طباطبایی در جنب پارک صامتیه و یخچال قنات در ابتدای خیابان آیت الله طالقانی، محل ساختمان اداره تعاون روستایی قرار داشتند. یخچال نخجوانی در خیابان حافظ جنوبی، نزدیک قرارگاه دژبان مرکز آموزش مهندسی ارتش بود. ۱  به دلیل وجود این یخچال، محله و گذر قدیمی مجاور آن را یخچال می‌گفتند. حتی در زمان حکومت رضا شاه که به جای گذر قدیمی و پیچ در پیچ یخچال، خیابان پهلوی یا شهدای امروزی احداث شد، تا سال های سال به آن خیابان یخچال می گفتند. آن زمان هنوز خیابان حافظ جنوبی و شمالی احداث نشده بود.

* یخچال دیگری هم در خیابان یخچال بوده است؟

دقیق به یاد ندارم، وقتی یک یا دو تا از یخچال های حاج رضا بذرافشان را باز می کردند و یخ های آنها را می فروختند، می گفتند که حالا نوبت یخچال نخجوانی است و سراغ آن می رفتند. بعد از آن دوباره نوبت به بقیه یخچال های حاج رضا بذرافشان می رسید.

* ساختمان و بنای این یخچال ها چه شکلی بود؟

ساختمان یخچال ها، به لحاظ بزرگی و کوچکی متنوع بودند و معمولاً از یک گودال مکعب مستطیل به عمق تقریباً ۱۰ متر تشکیل می شدند. بر روی این گودال یا همان یخچال اصلی، بنایی به ارتفاع تقریباً سه متر ساخته شده بود. بام این ساختمان به صورت چند گنبد کوچک و متوالی بود. در دیوارهای دو طرف ساختمان، دریچه هایی ساخته بودند که هنگام یخ گیری یا انبار کردن یخ در درون گودال اصلی از آنها استفاده می شد. درب کوچک ورودی یخچال در قسمت جلوی ساختمان قرار داشت. این در به اتاقکی باز می شد که محل فروش یخ بود. در انتهای این اتاق کوچک، پلکانی آجری قرار داشت که تا انتهای گودال یخچال ادامه می یافت. معمولاً این اتاقک توسط یک در دیگری از راه پل های که پایین می رفت جدا می شد تا در گرمای تابستان، یعنی فصل عرضه و فروش یخ، برودت داخل یخچال به خوبی حفظ شود.

* نور این ساختمان یا گودال اصلی چگونه تأمین می شد؟ 

معمولاً در بام ساختمان، دریچه های کوچکی مخصوص نور ایجاد می شد که زمان فروش یخ، آنها را باز می کردند تا نور به داخل بتابد.

* در ساختمان این یخچال ها کار هنری خاص یا نماسازی هم صورت گرفته بود؟

نه، بنای یخچال ها ساده و معمولی بودند. البته بر روی یخچال چرخی هیچ بنایی ساخته نشده بود. تنها یک اتاقک برای فروش یخ بود که در انتهای آن پلکان یخچال قرار داشت. گودال این یخچال هم با دیگر یخچال ها متفاوت بود؛ به شکل یک استوانه بسیار بزرگ، تقریباً چیزی شبیه که موتورسوارها در آن نمایش میدهند ولی در دلِ زمین. به دلیل شکل دایرهای «دیوار مرگ» گودال این یخچال اهالی به آن، یخچال چرخی می گفتند.

* چگونه یخ های این یخچال ها را تا فصل گرما نگهداری می کردند؟

بعد از انباشتن یخچال ها از یخ، روی یخ ها را با انواع نی و پوشال هایی که تهیه کرده بودند کاملاً می پوشاندند و روی آن را با کاه گِل، اندود می کردند. تا رسیدن فصل گرما و زمان عرضه یخ، هیچ گونه گرمایی به درون یخچال ها نفوذ نمی کرد.

* پس هر یخچالی از یک گودال بزرگ و ساختمانی که روی آن بنا می شد، تشکیل شده بود؟

بله، به اضافه استخرهای بزرگِ آبی که در یک طرف یا هر دو طرف ساختمانِ روی گودال قرار داشت. این استخرها یا حوض های نسبتاً بزرگ، که حدود یک متر عمق داشتند خاکی بودند و برای آبگیری مورد استفاده قرار می گرفتند و در اصطلاح بروجردی به آن » دَلیاچه»  می گفتند  احتمالاً منظورشان» دریاچه« بوده است.

* از چگونگی ساخت یخ و انباشتن آن در یخچال ها چیزی به خاطر دارید؟

ابتدا استخرها یا همان دلیاچه ها را آبگیری می کردند. این کار معمولاً از آذر ماه شروع می شد.

* آب استخرها از کجا تأمین میشد؟

آب بیشتر آنها از رودخانه معروف ماشا یا» ماءشهر» تأمین می شد که در منطقه شمال بروجرد جریان داشت. جوی ماشا آب ساکنان نیمه شمالی شهر را تأمین می کرد.

* آب شُرب یا آبی که در حوضِ خانه ها جاری بود؟

فقط آبِ مخصوص حوض خانه ها را از جوی ماشا تأمین می کردند؛ آبی که برای شستشوی ظروف یا لباس و مانند آن استفاده می کردند. آبِ شُرب اهالی را از قنات معروف، که در محل مرکز تربیت معلم دختران۲ بود تأمین می کردند. گروهی که به آنها سَقا گفته می شد، آب قنات را در حلب های مخصوص می ریختند و بار الاغ می زدند و به در خانه های مردم می رساندند و ماهانه مزد می گرفتند.

آب جوی ماشا آلودگی نداشت؟

نه، اولاً بیرون شهر بود و در آن موقع هیچ ساختمان و بنایی اطراف آن ساخته نشده بود که مثلاً فاضلابی به آن راه یابد. ثانیاً در پاییز و زمستان چون به دلیل سرمای هوا کارِ کشاورزی و دامپروری در مزارع و علفزارهای اطراف شهر تعطیل بود، عامل برای آلودگی آن وجود نداشت. از طرفی، آب این جوی قبل از رسیدن به حوض های خانه های اهالی شهر به یخچال ها می رسید و نسبتاً سالم بود.

در باره یخ سازی می گفتید.

بله، دلیاچه ها را از آب جوی ماشا آبگیری می کردند، بعد دهنه آنها را می بستند و آب راکد می شد. در اوایل دی ماه و با شدت گرفتن سرما، آب دریاچه ها تقریباً به ضخامت یک سانتیمتر یخ می بست.

* یک سانتیمتر که خیلی کم بوده است؟!

بله، اما این یخ در طول روز معمولاً ذوب نمی شد و تا شب می ماند. از حوالی عصر و با سردتر شدن هوا، کارگران مأمور می شدند دور تا دور یخ استخر را بشکنند. سپس از اطراف، روی این تکه یخ بسیار بزرگ آب می پاشیدند. شب هنگام، این آب مجدداً یخ می بست و به ضخامت لایه یخ اولی اضافه می شد. کارگان مختصری استراحت می کردند و تا صبح بارها این کار را تکرار می کردند، یعنی به وسیله بیل از دور تا دور استخر به روی تکه یخِ بزرگ شناور وسط آن آب میپاشیدند. آب یخ می بست و لایه یخ اولی، ضخیم و ضخیمتر می شد تا وقتی که ضخامت آن به حدود بیست سانتیمتر یا بیشتر می رسید.

با این وصف، کارِ یخ سازی بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است؟

بله، این کار بسیار سخت بود. صبحِ فردای شبی که کار یخ سازی انجام شده بود، کارگران وظیفه داشتند یخ هایی که به این روش تهیه شده بود را در قطعات کوچکتر بشکنند. معمولاً این کار را کارگران ماهرتر انجام می دادند که روی یخها می رفتند و با میله های فلزی بلند و نوک تیز یا به اصطلاحِ اهالی «دیلم» که در دست داشتند آنقدر روی یخها می زدند تا آنها را تکه تکه کنند. بقیه کارگران با چوب های بلندی که در نوکِ آنها قلابی قرار داشت، تکه های یخ را می کشیدند و از طریق دریچه های اطرافِ یخچال به درون گودال می انداختند. کفِ یخچال را هم قبلاً با پوشال هایی، که به اصطلاح محلی کُوُو گفته می شد می پوشاندند و یخ ها را در یخچال مرتب می چیدند تا بالا بیاید و گودال پُر شود.

معمولاً کار یخسازی چه مدت طول میکشید؟

این کار به شدت سرما بستگی داشت. اگر هوا بسیار سرد بود و سرما برای زمانی دراز ادامه می یافت، کار یخ سازی زودتر به پایان می رسید، یعنی چیزی حدود دو تا سه هفته اما اگر هوا خیلی سرد نبود این کار، طولانی تر می شد. در سال هایی که هوا خیلی سرد بود تا زیر گنبدهای سقفِ یخچال ها، یخ انباشته می شد. اما در مواقع عادی حداکثر یخ هایی که تولید و انبار می شد تا حدود سطح زمین بود. پس همه چیز به سردی هوا بستگی داشت. معمولاً کار از نیمه دوم آذر ماه شروع می شد و تا اواخر دی ماه ادامه می یافت.

* پس از یخ گیری، دریچه ها و منفذهای یخچال را چگونه می پوشاندند؟

دریچه ها را با همان پوشالهایی که گفته شد می پوشاندند و بعد با گِل، کاملاً می بستند.

* یخچال ها چه زمانی گشوده می شد و از چه زمانی مردم از یخِ یخچال ها استفاده می کردند؟

بستگی به شروع فصل گرما داشت. معمولاً در نیمه یا اواخر خرداد و با اوج گیری گرما یخچال ها باز می شدند و مردم از یخِ انبار شده در آنها استفاده می کردند.

* مشتری یخچال ها عموم مردم بودند یا واسطه ها؟

از همه قشری بودند اما بیشتر، بستنی فروش ها و بقالی ها مشتری مستقیم یخچال ها بودند. بستنی فروشها برای ساخت بستنی به یخِ زیادی نیاز داشتند. بقال ها یخ را برای خنک کردن دوغی که به عنوان نوشیدنی به جای نوشابه های امروزی به مردم عرضه می کردند می خواستند.

* یخچالها تا چه زمانی یخ داشتند؟

به شدت گرما و نیاز مردم بستگی داشت. معمولاً تا اواخر مرداد و اوایل شهریور یخ در یخچال ها موجود بود. وقتی هم به دلیل گرمای زیاد و مصرف بالا یخِ یخچال ها تمام می شد، مردم از برف استفاده می کردند.

* در گرمای تابستان برف از کجا می آوردند؟!

اهالی روستای ونایی از یخچال های طبیعی کوه های بلند آن منطقه برف می آوردند. برف را شبانه به شهر می آوردند و به بقالی ها می فروختند. البته این برف ها بسیار فشرده بودند، به گونه ای که می بایست با ارّه آن را تکه تکه کنند و به مردم بفروشند!

* قیمت یخ ها آن اندازه ارزان بود که همه مردم توانایی خرید داشته باشند؟

بله، قیمت یخ منصفانه و ارزان بود و همه مردم استفاده می کردند، اصلاً موقع فروش آن را وزن نمی کردند. نکته جالبی که باید گفته شود، مرحوم حاج رضا بذرافشان مقرر کرده بود که به تمام کارگرانِ به اصطلاح «صحراکار» یا همان کشاورزانی که در زمین های اطراف یخچال زراعت می کردند یخ رایگان بدهند؛ کوزه های مخصوص آنها را که دهانه گشادتری نسبت به کوزه های معمولی داشت و در اصطلاح بروجردی به آن «دَسّی» می گفتند برایشان پُر از یخ می کردند پولی نمی گرفتند و این کار هر روز تکرار می شد!

* گفتید که یخچال ها را به نوبت باز می کردند، اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید.

چون یخچال ها از سیستم های خنک کننده امروزی بهره مند نبودند و نمی شد برای مدت طولانی آنها را باز نگه داشت، آنها را یکی یکی مورد استفاده قرار می دادند؛ وقتی یخ های انبار شده در یک یخچال تمام می شد، سراغ یخچال بعدی می رفتند و به این ترتیب تا اواخر فصل گرما برای استفاده مردم یخ موجود بود.

* در کنار این یخچال های عمومی، یخچال های کوچک اختصاصی هم بود؟

بله، برخی از اعیان و اشراف شهر در خانه هایشان یخچال اختصاصی داشتند. در محله صوفیان، برخی از بزرگان خاندان طباطبایی یخچال اختصاصی داشتند که معمولاً در گوشه حیاط خانه شان ساخته بودند. البته، این یخچال ها کوچکتر از یخچال های عمومی بود. تا آنجا که من به خاطر دارم مرحوم صدرزاده، ۳ مرحوم حاج آقا افتخار ۴ و مرحوم حاج آقا کمال۵ در خانه هایشان یخچال داشتند.

* یخِ این یخچال ها هم به همان روش تهیه و تولید می شد؟

بله، فقط به جای دلیاچه، اینها از آبِ حوض خانه شان استفاده می کردند. ضمن آن که هنگام بارش برف، برف بام و حیاط را هم درون یخچال می ریختند و این برف ها تا تابستان باقی می ماند. نکته جالبی که فراموش نمی کنم، هنگام یخ سازی در این خانه ها، تعدادی انار قرمز و شیرین را دانه دانه می کردند و روی یخ حوض می پاشیدند و دوباره روی آنها آب می ریختند تا بر ضخامت لایه یخ افزوده شود. با این وصف در لابه لای یخ، دانه های انار هم قرار می گرفت. در گرمای تابستان، زمانی که از تکه های یخ برای خنک کردن شربت استفاده می شد، این دانه های انار جلوه ای خاص و زیبا به ظرف بلورین حاوی شربت می داد و خوردن آن بسیار لذت بخش بود!

* از این یخچال های اختصاصی خانگی استفاده دیگری هم می شد؟

بله، تقریباً کارایی یخچال فریزرهای امروزی را داشتند؛ برای نگهداری مواد غذایی مورد استفاده قرار می گرفتند.

مشهور است که بقال ها در تبلیغ فروش یخ ، از عبارت” یخِ یخچالِ کریم است” استفاده می کردند، این یخچالِ کریم کجا بوده و چه برتری نسبت به دیگر یخچال ها داشته است؟

این عبارت بسیار مشهور بود و بقال ها آن را با آوازی خاص و جالب می خواندند. تا جایی که من به یاد دارم، یخچالی به نام یخچال کریم نبود. شاید منظور از کریم، خداوند بوده است؛ خداوندی که با خلق آب و هوای متنوع، به گونه ای وسایل راحتی مردم را در گرمای تابستان فراهم کرده است. باید در نظر داشت که یخ به صورت طبیعی ساخته می شد و به نوعی، نعمت الهی به شمار می آمد. مرحوم حسین سراج، که در محله صوفیان دکه چوبی داشت و برخی خوراکی ها مانند دوغ و شیربرنج می فروخت عبارت جالبی داشت که برای تبلیغ دوغش استفاده می کرد و آن را با آواز خاصی می خواند: « شیر و برنج … دوغ با یخ » خلاصه حال و هوایی ایجاد می کرد!

* چگونه یخچال ها برچیده شدند؟

مانند بسیاری از صنایع دستی که با ورود تکنولوژی جدید برچیده شدند، با ورود اولین کارخانه یخ سازی توسط مرحوم مهدی رسولیان به بروجرد، یخچال ها هم به آرامی از رونق افتادند و تعطیل شدند.

* یعنی مردم و صاحبان یخچال ها خیلی راحت با کارخانه یخ جدید کنار آمدند؟

نه، خیلی ساده هم نبود. حتی موضوع به قول امروزی ها به نوعی چالش میان سنت و «مدرنیزه» تبدیل شد. عامه مردم در برابر مصرف یخِ کارخانه مقاومت می کردند و می گفتند که مواد شیمیایی دارد! برای اثبات گفته شان شاهد می آوردند که یخ کارخانه به شفافی یخِ انباشت شده در یخچال های طبیعی نیست! خیلی بی ربط هم نمی گفتند؛ اگر تکه ای یخ تولیدی کارخانه را درون ظرف آب قرار دهیم، پس از ذوب شدن، املاحی در تَه ظرف باقی می گذارد، یخِ یخچال های قدیمی هیچ املاحی نداشت و انصافاً شفاف بود. در مقابل، مسؤلان بهداشت شهر هم تبلیغ می کردند که یخچال های طبیعی بهداشتی و سالم نیستند و سلامت مردم را به خطر می اندازند. از طرفی، برای بستنی فروشها، که به یخ زیادی نیاز داشتند صرف نمی کرد از یخِ کارخانه، که گران تر بود استفاده کنند. بعداً به دستور مقامات شهری هنگام یخ سازی در یخچال ها، مأموران روی یخ ها پرمنگنات یا جوهر رنگی می پاشیدند تا مردم نتوانند از این یخ ها استفاده خوراکی کنند و تنها به کارِ بستنی فروش ها بیاید، که ظرف بستنی را داخل قالب هایی که از یخ انباشته شده بود قرار می دادند. این مسائل رفته رفته به ورشکستگی یخچال دارها انجامید و یخچال های قدیمی تعطیل شدند از آن پس، کارِ کارخانه یخ بالا گرفت و بعدها مرحوم چرخکار ۶ هم دومین کارخانه یخ را در بروجرد راه انداخت.

* هنوز هم خیلی ها هستند که یخچال های قدیمی بروجرد را به یاد دارند و حتی در آنها کار کرده اند اما اطلاعات شما دقیق و جامع است، دلیل آن چیست؟

خانه پدری ما در کوی صوفیان، مکانی نزدیک به خیابان فروردین امروزی بود و بیشتر یخچال ها در همان اطراف بودند. ما که در سن نوجوانی، به ویژه در فصل زمستان تفریحی به معنای امروز نداشتیم، با دوستان بارها و بارها به تماشای یخچال ها می رفتیم، خصوصاً زمانی که کارگران مشغول کار بودند. دیدن آن صحنه ها برای ما جالب بود و البته می دانید دیدنی ها یا شنیدنی های دوره کودکی و نوجوانی به زودی از یاد نمی روند. در واقع، تماشای یخچال ها و تلاش طاقت فرسای کارگرانی که یخ تهیه می کردند از سرگرمی های زمستانی ما بود!

* از این که با حوصله فراوان، پاسخگوی پرسش های من بودید، بسیار سپاسگزارم.

 

 

از سمت راست به ترتیب: زنده یاد عبدالمحمد سنبله کار، مجید سنبله کار، زنده یاد احمد انتظاری، حسین صادقی، محمد گودرزی و سید عطا نوربخش.

پی نوشت

 این نوشتار اول بار در فصلنامه صدای زاگرس، نشریه رسمی انجمن بروجردیهای مقیم تهران، سال چهارم، شماره توامان ۷ و ۸ بهار و تابستان ۱۳۸۴ ، صص ۵ ۱۸ منتشر شد.

۱ مرحوم حاج حسین نخجوانی دو یخچال داشت. اولی دقیقاً در محل کنونی ساختمان مایکرویو در خیابان حافظ جنوبی قرار داشت و دور تا دور آن حصار بلندی کشیده شده بود که آب دریاچه ها از هر گونه آلودگی احتمالی مصون باشد، زیرا از یخ این یخچال استفاده خوراکی می شد. یخچال دوم، تقریباً در گوشه شمال غربی قرارگاه دژبان مرکز آموزش مهندسی، حد فاصل خیابان های حافظ جنوبی و خرم واقع بود. یخ تهیه شده در این یخچال مورد استفاده بستنی فروشها قرار می گرفت. (عباس طلایی، نوه دختری حاج حسین نخجوانی ۲۲ بهمن ۱۳۸۳، مصاحبه کننده محمد گودرزی، بروجرد)

۲ ساختمان مرکز تربیت معلم دختران که اینک «مرکز آموزش عالی زینب کبری(س) بروجرد» نامیده می شود و در جاده کمربندی، شمال پارک مادر قرار دارد، پیش از انتقال به محل کنونی در تقاطع خیابان آیت الله طالقانی و رودکی، روبروی ساختمان سابق اداره برق بروجرد قرار داشت.

۳ سیدمحمدباقر صدرزاده نبوی طباطبایی (۱۲۸۱ ۱۳۵۶) از چهره های مشهور خاندان طباطبایی بروجرد و پدر دکتر سید محمدکاظم نبوی طباطبایی، پزشک مشهور متخصص کودکان.

۴ سیدفخرالدین نبوی طباطبایی ملقب به صدرالعلماء و مشهور به حاج افتخارالاسلام ( ۱۲۸۲ ۱۳۵۰ ق) از سرشناسترین شخصیت های سادات طباطبایی بروجرد در دوره معاصر. خانه اعیانی و بسیار زیبای حاج افتخارالاسلام در کوی صوفیان در شمار خانه های تاریخی میراث فرهنگی ثبت شده است.

۵ حاج سید کمال الدین نبوی طباطبایی  (۱۳۳۲۱۲۸۲ ) از چهره های بنام خاندان طباطبایی بروجرد. خانه تاریخی حاج آقا کمال در کوی صوفیان، جنب خانه حاج آقا افتخار قرار دارد و در شمار خانه های تاریخی ثبت شده و با عنوان « خانه فرهنگ بروجرد» شناخته می شود .

۶ حاج اسماعیل چرخکار ( ۱۲۷۵ ۱۳۶۸) از پیشگامان صنعت در بروجرد شناخته می شود. او کارخانه یخ سازی بروجرد را در سال ۱۳۴۷ تأسیس کرد.

تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close