اخبار بروجردویژه ها

برای سالروز تولد عبدالحسین زرین‌کوب

روزهای بروجرد- ۲۷ اسفندماه سالروز تولد استاد عبدالحسین زرین‌کوب یکی از برجسته‌ترین چهرهای فرهنگی ایران است. استاد زرین‌کوب اگر زنده بود امروز وارد صدمین سال تولدش می‌شد و حتما آثار فاخر دیگری همچون «پله پله تا ملاقات خدا»، «از کوچه رندان»، «با کاروان حله» و… را به گنجینه ادبی این سرزمین اضافه می‌کرد.

 

درباره چهره‌های برجسته‌ای همچون دکتر زرین‌کوب هر قدر گفته شود کم است. عظیم زرین‌کوب برادر این چهره فرهنگی می‌گوید او هرگز دوست نداشت به او بگویند استاد. او گفته است: «قمر آریان همسرش در جلسه‌ها گاهی او را دکتر یا استاد صدا می‌زد. زرین‌کوب بعد از جلسه می‌گفت «قمر دیگه به من دکتر نگو». در مدتی هم که پدر و مادر ما زنده بودند، هیچ‌گاه نمی‌گفتند پسرمان دکتر شده است. نه پدر و مادرم از این مسائل خوششان می‌آمد و نه زرین‌کوب. فکر می‌کنم قبل از آنکه دانش زرین‌کوب در نظر گرفته شود، اخلاق و ادب او بود که باعث شد در جامعه در میان آدم‌های معمولی و کم‌سواد گرفته تا دیگران شناخته شود.»

عبدالحسین زرین‌کوب در بروجرد متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد و سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متدین بود، اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه‌ای نمود و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب، به شعر عربی هم علاقه‌مند شد. گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می‌کرد با‌این‌حال کمتر کتاب تاریخ و فلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده و او آن را مطالعه نکرده باشد.

به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران آمد و رشته ادبی را برگزید و در سال ۱۳۱۹ تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد. با وجود آنکه کتا‌ب‌های سال‌های چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلا نخوانده بود در میان دانش‌آموزان رشته ادبی سراسر کشور، رتبه دوم را به دست آورد. با بازگشایی مجدد دانشگاه‌ها در سال ۱۳۲۰ در امتحان ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد و با آنکه پس از کسب رتبه اول، در دانشکده ثبت‌نام هم کرده بود، اما به الزام پدر، ناچار به ترک تهران شد. در همان ایام، علی‌اکبر دهخدا که ریاست دانشکده حقوق را به عهده داشت، از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست می‌داد، اظهار تاسف کرده بود.

او پس از ترک دانشکده حقوق به زادگاه خود بازگشت و در خرم‌آباد و بعد در بروجرد معلم شد و از تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی گرفته تا عربی و فلسفه و زبان خارجی و حتی ریاضی و فیزیک و علم الهیات، را تدریس می‌کرد. این اما پایان راه نبود و اشتیاق به تحصیل بار دیگر او را به دانشگاه کشاند. در سال ۱۳۲۴، پس از آنکه در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات حایز رتبه اول شده بود، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. به هر تقدیر، عبدالحسین زرین‌کوب در سال ۱۳۲۷ به عنوان دانشجوی رتبه اول از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و سال بعد وارد دوره دکترای رشته ادبیات دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۴ از رساله دکترایش زیر نظر بدیع‌الزمان فروزانفر دفاع کرد و در سال ۱۳۳۵ با رتبه دانشیاری، کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و به‌تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت.

عظیم زرین‌کوب درباره علاقه استاد به «شاهنامه» گفته است: پدربزرگ ما در بروجرد داروخانه‌ای داشت. او به زرین‌کوب که نوه بزرگش بود و خیلی دوستش داشت گفته بود زمانی که از مدرسه می‌آید، پیش او برود. خود زرین‌کوب می‌گفت زمانی که پیش پدربزرگم رفته بودم آقای قدبلندی با لباس لری آمد و گفت: «این شاهنامه است و این کتاب را به فلانی برسان.» زمانی که پدربزرگم مشغول کار شد پارچه را کنار زدم و دیدم کتاب پر از تصاویر اسفندیار و دیو و رستم و … است. چیزی نگفتم، کتاب را بستم، بعد هم پشت قفسه داروها قایم شدم.

پدربزرگم فکر کرد، رفتم چیزی بخرم و بعدش به خانه برگردم. غروب که می‌شود، پدربزرگم داروخانه را می‌بندد. وقتی هوا تاریک می‌شود چون آن زمان برق هم نبود، زرین‌کوب چراغ گردسوزی را روشن می‌کند و سپس مشغول خواندن «شاهنامه» می‌شود. چنان عاشق کتاب شده و مشغول خواندن بوده که معلوم نیست کی خوابش می‌برد. زمانی که پدربزرگم به خانه برمی‌گردد، مادرم می‌پرسد عبدی کجاست؟ بعد پدربزرگم می‌گوید «مگر به خانه نیامده است؟» بعد همه شهر و محله را به دنبالش می‌گردند. حتی لانه سگش را.

تا نیمه‌های شب که دنبالش می‌گردند او را نمی‌یابند. تصمیم می‌گیرند به پلیس آن زمان اطلاع بدهند، بعد از گشتن، یکی از پاسبان‌ها به پدربزرگم می‌گوید دکتر برویم داروخانه شما را هم بگردیم. وقتی آنجا می‌روند، می‌بینند چراغش روشن است. در را که باز می‌کنند می‌بینند بچه روی «شاهنامه» خوابش برده است. خود زرین‌کوب می‌گفت، شب من را که به خانه بردند، پدرم به حرمت پدربزرگم چیزی نگفت ولی فردایش چنان کتکی به من زد که تا یک هفته نمی‌توانستم تکان بخورم. پدربزرگم زمانی که متوجه تنبیه او می‌شود، عین همان «شاهنامه» را برایش می‌خرد.

عظیم زرین‌کوب درباره علاقه عبدالحسین زرین‌کوب به موسیقی گفته است: زرین‌کوب به موسیقی اصیل ایرانی علاقه خاصی داشت. او به سه خواننده علاقه‌مند بود: ادیب خوانساری، غلامحسین بنان و استاد شهیدی. او عاشق صدای ساز حسن کسایی بود. البته ما به صورت خانوادگی عاشق صدای ساز نی و ساز استاد کسایی هستیم. یادم می‌آید بچه که بودیم و شلوغ می‌کردیم، زمانی که رادیو می‌گفت نوای ساز استاد کسایی است، مادرم می‌گفت: «هیس! سیدحسن می‌خواهد نی بزند، حرف نزنید». زرین‌کوب زمانی که می‌خواست به فرانسه برود به من گفت‌: «از استاد کسایی چیزی درنیامده؟» من هم گفتم چرا، دو کاست از او به تازگی منتشر شده است. من دو کاست را در اختیار ایشان گذاشتم. خانمش تعریف می‌کرد زرین‌کوب زمانی که شروع به نوشتن «سرّ نی» می‌کرد، کاست کسایی را برایش می‌گذاشتم، خود زرین‌کوب هم می‌گوید با نوای نی کسایی «سرّ نی» را نوشتم.

 

 

تگ ها

مقالات مشابه

1 thought on “برای سالروز تولد عبدالحسین زرین‌کوب”

  1. نوروز باستانی به همه همشهریان و ایرانیان خجسته باد و اما جهت اطلاع، آنطور که دکتر زرین کوب در مورد گذشته تاریخی خود فرموده ، می گویند که نیاکان من در گذشته از اصفهان به بروجرد کوچ کرده اند ، اما آنطور که همه میدانیم دکتر متولد بروجرد هستند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close