اخبار بروجرد

یاداشتی از شکرخدا گودرزی؛ نویسنده و بازیگر شهیر بروجردی در مورد عملکرد مدیریت شهری

روزهای بروجرد- شکرخدا گودرزی، نویسنده، کارگردان و بازیگر توانای بروجردی در یادداشتی ضمن حمایت از  روند اصلاحی و رو به جلوی شهرداری از سیاه نمایی ها و بهانه جویی های برخی که تنها نیمه خالی لیوان را می بینند، انتقاد کرده است.

شکرخدا گودرزی علاوه بر نویسندگی و کارگردانی در عرصه تئاتر در مجموعه های شب دهم  (حسن فتحی)، همسایه‌ها (محمدحسین لطیفی)، حلقه سبز (ابراهیم حاتمی‌کیا)، معمای شاه (محمدرضا ورزی)، شهرزاد (فصل ۲) (حسن فتحی) و ستارخان (محمدرضا ورزی) نیز به ایفای نقش پرداخته است.

بازی وی در نقش امام خمینی(ره) بازتاب بسیاری زیادی در سینما و تلویزیون داشته است.

این یادداشت را در ادامه می خوانید:

شکرخدا گودرزی- دروغ وقتی حقیقت را بخورد و به جای آن بنشیند خود تبدیل به حقیقت جدید می شود و اگر روزی حقیقت واقعی سر بر آورد مردم باورش نمی کنند! چرا؟ چون مردم به حقیقت جدید (دروغی که خود را حقیقت جا زده است.) عادت کرده اند!

دلم حقیقت می خواهد نه سیاست بازی و سیاست زدگی رایج را و دلم شهامت می خواهد نه ابزار دست این و آن بودن!

دلم جرات می خواهد و میدان، آنچنان میدانی که شیران در آن نعره سر دهند و پیکر فرتوتان کوته اندیشان را فرو بریزند!

دلم رطل گران و صحنه ای فراخ می خواهد! دلم انسان می خواهد! انسانی که حقیقت را بیابد، منصف باشد و استقلال نظر داشته باشد! خودش باشد نه زیر لوای اینور نه با بیرق آنور به میدان آید، دلم ایمان می خواهد نه معامله و زد و بند دلم می خواهد با سودجویان و چپاولگران نشسته بر سفره مردم، انانی که ترقی خویش را در خالی کردم جیب های دیگران می بینند و دنبال نفع شخصی خودشان هستند آزرده است!

کسانی که دنیا را جوری می بینند که اگر برای او نجوشد بگذار سر سگ در آن بجوشد!
دلم…

نمی خواهم مقدمه بر موخره پیشی بگیرد یا خدای ناخواسته دچار اطناب کلام شوم و مخاطب را ملول کنم! پس یکراست می روم سراغ اصل موضوع…

ابتدا بگویم من در زادگاهم ساکن نیستم چون زادگاهم مرا از خود راند و با من نامهربانی کرده، گرفتار جهل و زبان بازی و نامردمی شده، به من روی ترش کرده، گریزان شده و مرا تابانده است!

اگر کینه ورز بودم می توانستم از زادگاهم دل بکنم و در دیاری دیگر سکنی گزینم! اما دلسرد نشدم و باز به سویش آمدم. پر کشیدم بر شیرمرد و برنجه و سه کوزان و تخت سفره، از چشمه های گوارایشان نوشیدم…

شاید این سخن یاقوت حموی در باب بروجرد شهر من کمی غلو آمیز باشد که می گوید: آب و هوایش چون بهشت است و ساکنان با آب و هوایش در سازش نیستند!

من از زادگاهم نبریدم و همیشه دوستش داشتم، دوست داشتم شهری زیبا داشته باشم با مردمانی مهمان نواز و در حد اسمی که به آن می بالیم “شهر فرزانگان” به راستی فرزانه باشیم!

به سرعت کلیدی در ذهنم روشن شد. نشانه های فرزانگی از میان غبار سر برداشتند! “دانش”، “خرد” و “بصیرت”!

دانش پایگاهش علم و آگاهی است که هر کسی می تواند علم و آگاهی کسب کند اما گاه این علم می تواند مضر به حال انسان باشد، شاید بهترین نمونه اش جهان علم زده ی کنونی ست و بیگانگی انسان با خویشتن و آسیب هایی که دانش به بشر امروز رسانده است. تولید و استفاده از جنگ افزارهای مدرن، زباله های اتمی و آلودگی محیط زیست و….

و اما خرد، جایگاهش عقل است، سنجه اش دانش مفید به تصدیق عقل برای آسایش انسان، که با معرفت توامان است. خرد نامیده می شود. خرد را پیر فرزانه و حکیم وارسته ی طوس می ستاید و خداوند را کرنش می کند که به انسان جان و خرد داد. خرد راهنمای ما به هر دو سراست! خرد است که چشم حقیقت بین ما را روشن می کند. با یاری طلبیدن از خرد و خردورزی ست که می توانیم بر دروغ چیرگی یابیم! خرد بر تاریکی نور می اندازد و چونان چراغی راهنمای ما به سمت نور است!

و چنانچه خرد با درک موقعیت زمانی و هر آنچه در بستر زمان جاری ست توامان شود بصیرت نامیده می شود. بصیرت نوعی معرفت آمیخته با درک عنصر زمان و مکان است.

با این مقدمه آن گونه که من جستجو کرده ام و شاهدش بودم در این سال هایی که جسته گریخته به زادگاهم می آمدم. مدت ها بود بنابر جناح بازی و منفعت طلبی و نا کارآمدی، اداره شهر به عهده کسانی بود که شهر را نا زیبا، از دست رفته و به نوعی رها شده تبدیل کرده بودند. هر وقت به زادگاهم می آمدم دلم می گرفت چرا شهرهای همجوار رشد کرده اند، زیبا شده اند، توسعه یافته اند اما شهر من خاموش و فراموش از یادها رفته است!

تا این که در این چند سال اخیر به دلیل در افکندن رحل اقامت مجدد در زادگاهم، _اگر از دایره ی انصاف خارج نشوم_ شاهد جنب و جوشی جدید در زادگاهم هستم، مدیریت شهری با بصیرت و دور اندیشی دارد به وظایفش درست عمل می کند، خیابان کشی ها، لایروبی و اصلاح نهرها، گل آرایی شهری، ساماندهی مشاغل شهری، نظم در مدیریت زباله ها و خدمات شهری، سر و سامان دادن به بوستان ها و از همه مهمتر با توجه به نزدیکان شاغلی که در شهرداری دارم به موقع پرداخت شدن حقوق و مزایا، تشویق و کارایی پرسنل شهرداری و در مجموع آنچه که با عمران و زیبایی شهر همراه است تازه در حال نظم و نسق گرفتن است.

کاری اگر صورت می گیرید عمیق و بنیادین و با زیرسازی درست است، نمونه اش بلوار شهید بروجردی ست که به دلیل تردد تقریبا هر روزه خودم شاهد سخت گوشی و تلاشی بودم که با تخصص و مدیریت آمیخته بود و بلواری که هر چند ماه دچار نقصان و خرابی می شد به شکلی بنیادین بازسازی شد. همین نمونه نشان از مراقبت مسئولانه از هزینه کرد درست بیت المال برای خدمات رسانی عمومی ست. پس این سخت کوشی و تلاش نیازمند حمایت است.

در این حرکت نوپا متاسفانه عده ای که رانت، منافع، و موقعیت شان به خطر افتاده علیه مدیریت منطقی و کاربلد شهر عَلَم مخالفت هوا کرده اند و به انحاء گوناگون سعی در سیاه نمایی و پوشاندن آثار مثبت حرکات، عملیات، و هدایت مدیریت کنونی شهری دارند.

مدیریت کنونی شهر بروجرد با پرس و جویی که از دوران فعالیت ایشان در “ایذه” از آدم های خبره و اهل فرهنگ آنجا داشته ام بسیار خدمات شایسته ای انجام داده بودند و محبوب مردم “ایذه” بودند. پس باید مجال داد تا اندیشه ها و تفکرات راهبردی مدیریت شهری خود را بنمایاند.

اکنون نوبت شما همشهریان عزیز، با خرد و بصیرت است که دست در دست مدیریت کنونی شهر در بهسازی و عمران شهرمان حرکت کنیم.

من دوست دارم بسان سال های ماضی خانواده ها عصرها به تفرج در شهر بپردازند و با آراستگی چهره شهرمان را زیبا کنند، هر چقدر حضور آراسته ی مردم و حمایت از خدمات عمرانی و زیبایی بیشتر باشد ما قادر خواهیم بود خود را برای دست یابی به شهری فرهنگی آماده کنیم. چیزی که الان سایه اش در شهر ما کمرنگ است. امیدوارم با همدلی و بصیرت راه را برای تبدیل شهرمان به آنچه شایسته اش هست، یعنی یک قطب فرهنگی در کشور هموار کنیم.

تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Close