اخبار ایران

«جنگ» چقدر محتمل است؟/ سناریو‌ها و امکان درگیری نظامی در سال ۲۰۲۳

روزهای بروجرد– این روز‌ها به شکلی محسوس‌تر و پررنگ‌تر از هر زمان دیگری، فرضیه احتمال جنگ کشور‌های غربی و اسرائیل با ایران مطرح می‌شود. جنگی برخاسته از افزایش تنش‌ها میان ایران و غرب بر سر مسائلی همچون: برنامه هسته‌ای، نقش‌آفرینی تهران در جنگ اوکراین، برنامه موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای ایران.

به گزارش فرارو، با آغاز سال جدید میلادی (۲۰۲۳) در گزارش‌های رسانه‌های معتبر غربی و در نگاشته‌های تحلیل‌گران مراکز مطالعاتی آمریکا و اروپا، جنگ احتمالی با ایران به عنوان یکی از سناریو‌های محتمل سال مطرح شده است. کامفورت ارو، مدیرعامل گروه بین‌المللی بحران و ریچارد اتوود، معاون اجرایی این موسسه و ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا از جمله تحلیل‌گرانی هستند که چنین پیش‌بینی‌ای را مطرح کرده‌اند.

پیش از پرداختن به صحت و درستی این پیش‌بینی‌ها، پرسش مقدماتی این است که فرضیات پیرامون احتمال جنگ علیه ایران بر پایه چه استدلال‌هایی مطرح شده و تا چه اندازه جنگ امکان وقوع دارد؟

چرا از جنگ سخن گفته می‌شود؟

طرح فرضیه وقوع جنگ علیه ایران، گزاره‌ای نیست که در خلاء مطرح شده است. اساسا طرح هر سناریویی نسبت به آینده، بر پایه یک سری رخدادها، تحولات و داده‌ها استوار است. در رابطه با فرضیه جنگ علیه ایران نیز استدلال‌های ذیل قابل توجه هستند:

– نخستین و جدی‌ترین استدلال برای طرح فرضیه جنگ، در رابطه با به اغما رفتن برجام و توقف مذاکرات است. توافق‌هسته‌ای ۲۰۱۵ جدی‌ترین نماد تعامل ایران با غرب به شمار می‌رود. برجام نه تنها به عنوان بزرگ‌ترین توافق ایران با غرب در سال‌های بعد از انقلاب به شمار می‌رود، بلکه محور اصلی سیاست خارجی ایران در تعامل با جامعه جهانی در آینده خواهد بود. حالا که احتمال احیای برجام به حداقل ممکن رسیده، یکی از گزینه‌های جایگزین روی آوردن به سناریوی درگیری نظامی خواهد بود.

– دیگر استدلال مبنایی برای فرضیه جنگ، اجرای پلن «بی» از سوی آمریکا، در وضعیت عدم احیای توافق هسته‌ای است. پلن «بی» به استراتژی فشار هوشمند آمریکا علیه ایران اشاره دارد. این راهبرد، مجموعه‌ای چند سطحی از تحریم‌ها، مسدود کردن دالان‌های درآمدی، صادرات نفت و مجازات تعامل‌کنندگان با تهران را شامل می‌شود. گام نهایی پلن «بی» روی میز بودن گزینه نظامی است.

– هم‌راستا با ایالات متحده آمریکا، کشور‌های اروپایی، به ویژه فرانسه و آلمان، موج اظهارات و اقدامات ضدایرانی را به شدت افزایش داده‌اند. اتحادیه اروپا در چندین نوبت، تحریم‌هایی را علیه ایران به بهانه حقوق‌بشر و مداخله در جنگ اوکراین اعمال کرده است. افزایش تنش‌ها میان ایران و اتحادیه اروپا، در شرایطی است که در چند وقت اخیر مناسبات میان تهران و لندن نیز موجی از تنش‌ها و سردی را تجربه کرده است. از افزایش اختلافات قدرت‌های اروپایی با ایران، به عنوان نشانه جنگ احتمالی یاد می‌شود.

– برگزاری مانور نظامی اخیر آمریکا و اسرائیل نیز ،دیگر نمودی است که از آن به عنوان نزدیک شدن به نقطه جنگ یاد می‌شود. همزمان با این رزمایش، در روز‌های اخیر، گزارش‌هایی مخابره شده است که از چراغ سبز آمریکا به اسرائیل برای همکاری امنیتی (نه نظامی) در انجام عملیات (خرابکاری) در ایران خبر می‌دهد. حالا از گسترش همکاری‌ها و هماهنگی میان واشنگتن و تل‌آویو بعد از روی کار آمدن مجدد بنیامین نتانیاهو، به عنوان پالسی جدید برای حرکت در گذار به جنگ با ایران یاد می‎‌شود.

– عملیات خرابکاری اخیرِ منتسب به اسرائیل علیه یک مرکز تولید پهپاد در اصفهان، دیگر استدلالی است که به عنوان پشتوانه فرضیه جنگ احتمالی مورد توجه قرار گرفته است. برخی ناظران بر این باور هستند که اقدام اخیر نتانیاهو، اعلام جنگ قطعی نبوده، بلکه پیامی مبنی بر آمادگی برای آغاز جنگ است.

سه سناریویی ترسیمی از جنگ

قبل از بحث پیرامون صحت استدلال‌های مطرح شده، ضروری به نظر می‌رسد سناریو‌های محتمل جنگ احتمالی ارائه شود. در این باب می‌توان به سه سناریوی محوری اشاره کرد:

سناریوی نخست؛ جنگ فراگیر و بزرگ: نخستین سناریو وقوع جنگ فراگیر علیه ایران است. این سناریو، بدبینانه‌ترین سناریوی ممکن خواهد بود. در قالب این سناریو، ائتلافی بزرگ در سطح جهانی علیه ایران شکل خواهد گرفت؛ همانند جنگ اول خلیج‌فارس در ۱۹۹۱ علیه صدام. ائتلاف بزرگ به رهبری آمریکا، قدرت‌های اروپایی، اسرائیل، کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس، کانادا و شاید بازیگرانی همچون استرالیا، ژاپن و حتی کره جنوبی را شامل می‌شود. در این سناریو، جنگ علیه ایران فراگیر و همه جانبه خواهد بود. چنین سناریویی بر روی کاغذ محتمل است، اما در زمینه میدانی تا حدود زیادی ایده‌آل و غیرقابل تحقق به نظر می‌رسد. سناریوی فوق بدترین سناریو برای ایران و بهترین سناریو برای اسرائیل خواهد بود.

سناریو دوم؛ جنگ منطقه‌ای با مشارکت آمریکا: دیگر سناریوی فرضی، بر مبنای حمله به ایران از سوی یک ائتلاف محدود به رهبری آمریکا است. در سناریوی فوق، ائتلافی منطقه‌ای با مشارکت اسرائیل، اعراب و شاید برخی کشور‌های اروپایی به رهبری واشنگتن حمله به ایران را انجام خواهند داد. نمونه مشابه چنین سناریویی را می‌توان حمله ائتلاف تحت رهبری آمریکا به عراق بعثی در سال ۲۰۰۳ است. احتمال وقوع چنین سناریوی بر روی کاغذ محتمل به نظر می‌رسد، اما در عرصه میدانی، محقق شدن آن در کوتاه مدت ناممکن به نظر می‌رسد. این سناریو مطلوب اسرائیلی‌ها و حتی برخی رهبران عربی خواهد بود.

سناریوی سوم؛ جنگ در معنای محدود با هدف‌گیری‌های مشخص: بر خلاف دو سناریوی نخست که دایره جنگ فرضی علیه ایران را گسترده و چند بُعدی متصور می‌شود، سناریوی سوم توسل به جنگ محدود و هدفمند است. در قالب چنین سناریویی، اهدافی از پیش تعیین شده –به شکل خاص تاسیسات هسته‌ای ایران- مورد هدف قرار می‌گیرند. این سناریوی در سطحی عملیاتی از احتمال اجرایی شدن بیشتری نسبت به دو سناریوی دیگر برخوردار است. حتی زمینه‌ها و ابزار‌های غرب و اسرائیل برای چنین اقدامی، در دسترس‌تر به نظر می‌رسد، اما پیامد‌های آن به هیچ عنوان قابل پیش‌بینی نخواهد بود.

آیا جنگی در راه خواهد بود؟

منطق حاکم بر روابط بین‌الملل و تاریخ سیاسی جوامع بشری، طی دهه‌ها و حتی سده‌های مختلف نشان می‌دهد که پیش‌بینی قطعی پیرامون هیچ رخدادی قابل ارائه نیست؛ لذا این‌که فرضیه جنگ علیه ایران کاملا تایید یا رد شود، منطقی به نظر نمی‌رسد. در باب هر یک از سناریو‌ها نیز رد یا تایید قطعی، نمی‌توان داشت.

حالا پرسش این است که با توجه به استدلال‌های مطرح شده و نیز سناریو‌های چگونگی حمله فرضی به ایران، تا چه اندازه احتمال وقوع «جنگ» وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش با در نظر گرفتن تمامی جوانب و پیامد‌های وقوع سناریوی جنگ، می‌توان از غیرمحتمل بودن درگیری نظامی حداقل در معنای فراگیر آن سخن به میان آورد. در اثبات استدلال فوق، می‌توان به نکات ذیل توجه داشت:

۱- در مقطع کنونی، ایالات متحده آمریکا و اروپا، با دو مساله جدی در عرصه سیاست‌گذاری‌های استراتژیک خود مواجه هستند. نخست، جنگ اوکراین و دیگری مهار چین. مقابله با روسیه در مقام یک قدرت نظامی و چین در مقام یک قدرت اقتصادی و نظامی (در حال ظهور)، برای غربی‌ها اولویت و اولیت دارند. واشنگتن در چند سال اخیر «استراتژی نگاه به شرق» (Look East strategy) را برای مقابله با قدرت‌گیری فزآینده پکن در سطح جهانی در دستور کار قرار داده است.

در کوتاه مدت نیز امکان ورود چین به درگیری نظامی با تایوان، موجب شده که تمرکز آمریکا، بیش از خاورمیانه بر شرق آسیا معطوف باشد. اروپایی‌ها نیز که خود را درگیر در بحران اوکراین می‌بینند، به نظر می‌رسد به هیچ عنوان خواهان گشوده شدن جبهه جدیدی از درگیری برای خود نیستند. بنابراین، آن‌چه که اکنون تحت عنوان تحریم و اظهارات تهدیدآمیز علیه تهران مورد توجه قرار می‌گیرد، بیشتر در راستای برنامه مهار هوشمند ایران توسط غرب قابل ارزیابی است.

۲- معادلات موازنه قوا در خاورمیانه نشان‌دهنده آن است که فضا برای وقوع جنگ بزرگ محتمل نیست. شاید اسرائیل بزرگ‌ترین طرفدار جنگ باشد، اما بازیگران عرب منطقه و نیز قدرت‌های غربی به وضوح نسبت به این امر آگاه هستند که هر گونه تهاجم نظامی به ایران، می‌تواند برهم‌زننده موازنه قوا در منطقه باشد.

۳- جنگ با ایران، در مقام ایده، محتمل و ممکن به نظر می‌رسد، اما عملیاتی کردن آن به شدت هزینه‌بردار و همراه با تبعات غیرقابل پیش‌بینی  است. ایران نه عراق جنگ اول خلیج فارس است و نه رژیم بعث ۲۰۰۳. موقعیت ژئوپلیتیک و توانمندی‌های نظامی ایران هر گونه نقشه برای تهاجم نظامی را تا حدود زیادی نامحتمل می‌کند. شاید آغاز جنگ آسان باشد، اما پایان دادن به آن بسیار دشوار خواهد بود. علاوه بر توانمندی‌های متمرکز، بال‌های منطقه‌ای ایران در قالب نیرو‌های نیابتی، توانمندی‌ای ویژه است که می‌تواند هزینه‌های بزرگی را بر متهاجمان وارد کند.

۴- ریسک بالای جنگ با ایران، دیگر محوری است که می‌تواند مانعی در برابر سناریوی جنگ باشد. هدف غایی هر گونه جنگ برنده شدن و شکست طرف مقابل است، اما این موضوع در تقابل با ایران، به آسانی قابل تخمین نیست. در جنگ اول خلیج فارس ۱۹۹۱، حمله به افغانستان ۲۰۰۱ و حمله به عراق ۲۰۰۳، قبل از آغاز جنگ، برنده بودن طرف غربی به رهبری آمریکا حتمی به نظر می‌رسید. چنین حتمیتی پیرامون هر گونه اقدام نظامی علیه ایران به هیچ عنوان وجود ندارد.

 

 

 

تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close