اخبار بروجرد

بیدلی در همه احوال خدا با او بود

محمد رستمی- در دوران نوجوانی  نگارنده که مصادف با سال های پس از پیروزی انقلاب و جنگ بود به واسطه جمعی که در شب های جمعه به ذکر حضرت حق و مدح مولای متقیان علی (ع ) مشغول بودند با مرحوم حاج محمد  سید مومن کاشی ( معروف به مومنی) ( رحمه الله علیه )  آشنا شدم. بازاری خوشنامی که بیشتر به واسطه سرپرستی هیئت فداییان حضرت ابالفضل ( ع ) شناخته می شد، هیئتی که پیش از او، مرحوم پدرشان موسس و سرپرست آن بودند.

مشتاقانه در اولین محرم پس از آشنایی با آن مرحوم به حسینیه آن هیئت که در آن زمان در خیابان صفا کوچه شهید صناعی قرار داشت شتافتم. در آن خانه قدیمی که شبستان های قدیمی آن مملو از مردان و زنان عزادار بود برای اولین بار در آن دوران تفاوت های مهمی را در شیوه عزاداری و منش عزاداران متوجه شدم.

برای نوجوانی که مانند بیشتر مردم این شهر و دیار رفتن به هیات مختلف عزاداری در ماه محرم، هم سرگرم کننده و هم موجب جلب ثواب و مغفرت الهی و برآورده شدن حاجات و خشنودی اهل شمرده می شد، اهمیت این تفاوت ها چندان مشخص نبود اما به تدریج و طی سالیان بعد متوجه شدم این تفاوت ها در آن موقع و حتی اکنون تا چه اندازه سطح یک عزاداری معقول سنتی را نشان داده یا حتی ارتقاء داده است. خوب است در این جا به این تفاوت ها یا ویژگی ها اشاره ای کنیم.

نخستین موضوعی که در همان ابتدا جلب نظر می کرد تواضع و احترام خدمه، مداحان و سرپرستان هیئت به ویژه مرحوم مومنی نسبت به همه عزاداران از کوچک تا بزرگ بود. بلند شدن جلوی پای همه تازه واردان یا خارج شوندگان به حسینیه، صدا زدن اشخاص اعم از کودک و پیر، و ثروتمند و فقیر و عاقل و دیوانه با القاب محترمانه، توزیع محترمانه شام یا اقلام خوراکی با رعایت مساوات و عدالتدر پخش مواد خوراکی و آشامیدنی بین همگان بخشی از این رویه نیکوی حسینی بود که ناخودآگاه هم به واردان حس ارزشمند بودن می داد و هم باعث جذب نوجوانان و جوانان به مجالس عزاداری می شد. به خوبی به یاد دارم که در یکی از شب ها وقتی مرحوم حجتی معلم سابق مرحوم مومنی وارد حسینیه شدند چقدر مرحوم مومنی نسبت به ایشان تواضع و فروتنی نشان دادند و و در جلوی ایشان دو زانو نشسته و از او کسب اجازه کردند.

ترکیب جمعیتی عزاداران نیز بر خلاف بسیاری از هیات از بازاریان و کاسبان جا افتاده و البته عموماً خوشنام و وابستگان آنها بود. این امر مانع بسیاری از بد رفتارهای ها و حرکات و سخنان غیر محترمانه و ناپسندی می شد که در این گونه مجالس کم شنیده یا دیده نمی شود. اگر هم احیاناً تازه واردی به عادت مالوف می خواست لب به چنان سخنان ناپسندی باز کرده یا حرکتی خلاف عرف مجلس عزاداری انجام دهد فضای مجلس خیلی زود او را خاموش کرده و بر جای خود می نشاند.

مراحل و شیوه عزادارای این هیئت نیز تفاوت هایی آشکار با شیوه مرسوم بیشر هیات داشت. در ابتدا مرحوم مجید جنانی دوچرخه سازی که مغازه او در چهارراه حافظ قرا داشت ده یا پانزده دقیقه در باره مسایل اخلاقی با لحنی خودمانی و ساده و شیرین، سخن می گفت که معمولا به نحوی در پایان با وقایع کربلا پیوند می خورد. صداقت این مرد صادق و صمیمی که شاید چندان هم درس خوانده نبود اما سخنانش حکیمانه و پر مغز بود به راستی بر روی مخاطب خود تاثیر بسیار می گذاشت. آنگاه پیرمرد قد بلند و جذابی که عبایی بر شانه و کلاهی پوستی بر سر داشت و متاسفانه نام او از خاطرم رفته است اشعاری نصیحت آمیز از شاعران مختلف به خصوص شاعران بروجردی مانند صامت قرائت می کرد که در پایان به وقایع جانسوز عاشورا اشاره داشته و جمع را آماده عزاداری می کرد. در بخش سوم با نوای دو نفر از مداحان میانسال و جا افتاده جمع با ریتمی آرام شروع به سینه زنی نموده و به تدریج این ریتم تند و هیجان آلود می شد. آنگاه چراغ ها خاموش شده و نوحه های جانسوزی بدون سینه زنی خوانده شده با ذکر دعا و قرائت آیه امن یجیب به پایان می رسید. معمولاً بخش آخر و دعا را خود مرحوم مومنی انجام می دادند مگر آنکه شخصیت بزرگ تری مانند  مرحوم حاج آقای رضوی یا حاج آقای تحصیلی در مجلس حضور داشته باشند که در این صورت بنا بر رسم ادب، این بزرگان دعای آخر را انجام می دادند.  در پایان نیز به عزاداران شام داده می شد که در اکثر موارد آبگوشت بود. من به یاد ندارم بخش اول و دوم این عزاداری حداقل در آن موقع در جای دیگری سابقه داشته باشد. بخش هایی که نفوس حاضران را برای ورود به بهشت حسینی، شست و شوی اخلاقی و عاطفی می داد.

تمامی مراسم های عزادارای شب های محرم در کمال نظم و آرامش و ادب و احترام و صدق و صفا انجام می گرفت. واقعاً انسان تحت تاثیر خلوص عموم عزاداران و مداحان به خصوص شخص مرحوم مومنی قرار می گرفت. ایشان با اخلاصی بی نظیر برای امام حسین اشک می ریخت و اورا صدا می زد که آدمی از این میزان خلوصبر خودحسرت می برد و غصه می خورد. کمتر شبی را به یاد دارم که این مرد نازنین، صمیمانه و پاکدلانه برای مولایش اشک نریزد. صمیمیت و اخلاص و پاکدلی که این روزها کیمیاست.

هیئت مرحوم مومنی به واسطه شخصیت اصیل و نجیب سرپرستش از حاشیه ها و رقابت های ناسالم مرسوم بین هیات به دور بود و هیچگاه وارد این عرصه ناسالم و غیر اخلاقی نمی شد. هرگز از سرپرست هیئت یا مداحی به اشاره و یا به صراحت بدگویی و یا حتی شکایت نکردند. پس از حمله جاهلانی از هیئتی دیگردر شام غریبان یکی از سال های دور به محل قدیمی حسینیه در خیابان صفا و آسیب زدن و هتک حرمت حسینیه مرحوم مومنی برای جلوگیری از این منازعات جاهلانه و غیر خدایی و رماننده، حسینیه را به منزل شخصی خود در خیابان خرم منتقل کردند تا بار دیگر به مجلس امام حسین (ع) بی حرمتی نشود. در روزهای تاسوعا و عاشورا که هیئت ها بیرون می آمدند، هیئت فداییان حضرت اباالفضل به اشاره ایشان، در عبور از کنار هیئت های دیگر، آنها را در عبور از مسیر بر خود مقدم داشته و به رسم پسندیده گذشتگان با تکان دادن زنجیرها و فریاد یا حسین از کنار آنها عبور کرده و در نهایت احترام با آنها برخورد می کرد.

افسوس که با گذشت زمان و سرگرم شدن به ادامه تحصیل و کار و نوسانات و خلجان های روحی نگارنده، از سال ۶۷ به بعد دیگر نتوانتسم به آن مجالس گرم و روحانی بروم اما شنیده هایم حاکی از آن بود که این رویه ها و شیوه های پسندیده و نیکوی عزاداری همچنان در هیئت ایشان پابرجاهستند. گاه گاهی اورا در خیابان یا مجالس روضه خانواده شهید اسماعیل زاده موسوی دیده و عرض ادب و سلام می کردم و در قلب خود از ادامه حیات پر برکت ایشان خشنود می شدم.

 ایشان در طوفان زمانه تسلیم هیاهوها و ظواهر فریبنده اما توخالی و پوچ و ریاکارانه غالب نشد و با استواری، شیوه نیکو و معقول عزاداریسنتی را ادامه داد. به جای بلند تر کردن صدای بلند گوها در کوی و برزن و شب و نیمشب و بزرگ تر کردن طبل ها و جمع کردن کسانی برای سردادن گریه های بلند و دروغین و رنگین کردن سفره و خواندن نوحه هایی که منافی روح توحید و امامت علوی می باشند و به جای بهره برداری شخصی و سیاسی و حزبی از مجالس امام حسین و تسویه حساب شخصی با دیگران از این راه و خود را بالاتر و برتر از دیگر مردمان دیدن، بر بلندی و رنگینی اخلاص و خلوص و صفا و سوز و تواضع و  احسان خود افزود. حسینیه او برای همه جا داشت و هر کسی با هر قیافه و پیشینه و  مرامی می توانست در حسینیه او جایی و حرمتی داشته باشد. این گونه بود که مورد احترام همگان بودو دوست و دشمن ( اگر دشمنی داشت ) به پاکی و اخلاص  او در راه امام حسین اعتراف داشتند. برای او، همه محبان حسین بودندچون در سینه هیچ انسان آزاده ای نیست که که گرمی محبت حسین نباشد. حسینی که او صمیمانه دوستش داشت و به او عشق می ورزید و عاشقانه صدایش می زد.

این محرم، دیگر صدای ناله جانسوز  و اشک های خالصانه اورا برای مولایش حسین نخواهد شنید و نخواهد دید. او بیدلی بود که در همه احوال حسین را می خواند و حتی مرگ دختر جوانش او را از محبوبش حسین دور نکرد. مرحوم مومنی شاید آخرین بازمانده نسلی باشد که پاسدار سنت های اصیل و کهن عزاداری محرم هستند. نسلی  که محرم و عاشورا و امام حسین برای آنها نه وسیله کسب نام ونان که وسیله اظهار عشق و محبت به مولایی است که آزدگی را همسنگ دینداری و  عزت و زندگی عزیزانه و دور از ذلت را شایسته انسان می دانست حتی اگر برای این حیات عزتمندانه نیاز به شهادت غیرتمندانه باشد.

 

تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close