خانواده محوری راهبردی در گرو ایجاد حکمرانی فرهنگی است
کلثوم دلیران- نقش زنان در تحکیم بنیان خانواده بسیار حساس و اساسی است، زیرا زنان به عنوان ستون اصلی خانواده نقشهای متعددی ایفا میکنند که همزمان بر سلامت، رفاه و توسعه خانواده تأثیرگذار است. زنان به عنوان مربي فرزندان، نقش مهمی در تربیت اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی آنان دارند. آموزش و پرورش صحیح کودکان، پایههای مستحکم خانواده و جامعه را میسازد. زنان با ابراز محبت، مهربانی و درک متقابل، فضای خانوادگی را پراز احساسات مثبت و همبستگی میکنند که باعث استحکام روابط خانوادگی میشود.
در بسیاری از خانوادهها، زنان نقش اقتصادی و مدیریت منزل را بر عهده دارند. این نقش، بهخصوص در تأمین نیازهای مادی و روانی خانواده، اهمیت بسیاری دارد. زنان، نگهدارنده ارزشها و سنتهای خانوادگی و فرهنگی هستند. انتقال این ارزشها به نسل جدید، پایههای فرهنگی خانواده را تقویت میکند. آنها با حمایت روحی، محبت و درک عمیق، باعث ایجاد اعتماد و امنیت روانی در خانواده میشوند که موجبات پایداری خانواده را فراهم میآورد.
زنان و مادران به عنوان رمز پیشرفت قله زندگی، وجودشان برای حل بحران های نهاد خانواده موهبتی الهی است. متولیان امر می بایست خانواده محوری را به عنوان یک مبنای راهبردی پیاده سازی کنند هر مشکلی باید با تدبیر حکمرانی حل شود. هنر حکمرانی ایجاد بستری برای ایفای دو نقش خانه و خانواده است.
در نتیجه، نقش زنان در خانواده، تنها محدود به وظایف خانگی نیست، بلکه مشارکت فعال و هوشمندانه آنان در تمامی ابعاد، موجبات تحکیم بنیان خانواده را فراهم میآورد و به سلامت و سعادت جامعه کمک میکند.
مهمترین چالش های جمعیتی و فرزندآوری در ایران در دهههای اخیر، به دلایل مختلف، میزان زاد و ولد در ایران به شدت کاهش یافته است. بسیاری از زوجین ترجیح میدهند در خانوادههای کوچکتر، که این موضوع، پیآمدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد، قرار بگیرند.
مثال: تعداد فرزندان در خانوارهای امروزی نسبت به دهههای گذشته کاهش یافته است، مثلا از میانگین ۵ نفر در دهه ۱۳۵۰ به حدود ۲-۳ نفر در حال حاضر رسیده است.
بنابراین با کاهش جمعیت نوجوان و جوان و افزایش جمعیت سالمند، فشار بر نظام تامین اجتماعی، سلامت و خدمات درمانی افزایش یافته است. بسیاری از جوانان و نخبگان، به دلیل نبود فرصتهای اقتصادی، مهاجرت میکنند که این موضوع جمعیت در حال رشد و نیازهای توسعهای کشور را کاهش می دهد. همچنین نوسانات اقتصادی، بیکاری و تورم، تصمیمگیری درباره داشتن فرزند را دشوار کرده است، بهخصوص در میان اقشار کمدرآمد و متوسط. مدرنشدن، تغییر در نگرشها و گرایش به زندگی شخصی و استقلال، موجب شده است که تعداد بیشتری از زوجین، تأخیر در فرزندآوری یا عدم تمایل به داشتن فرزند را ترجیح دهند.
این چالشها نیازمند سیاستها و برنامههای جامع و هوشمندانه است که بتواند به توازن جمعیتی و آیندهای پایدار کمک کند. برای تحکیم بنیان خانواده و برطرف کردن چالشهای جمعیتی و فرزندآوری به طور نمونه در لرستان، استفاده از پارادایم بوم شناختی در حوزه سیاستگذاری فرهنگی میتواند راهگشا و موثر باشد.
پارادایم بوم شناختی بر این باور استوار است که عوامل مؤثر در هر پدیدهای، در سطحهای مختلف و در تعامل با هم تاثیر میگذارند. در حوزه سیاستگذاری فرهنگی، این پارادایم تأکید میکند که باید به عوامل فردی، خانوادگی، محلی، زیرساختی و سیاسی توجه کنیم، و راهبردهای مؤثر بر هر سطح را تدوین کنیم.
پیشنهاد من برای لرستان، استفاده از پارادایم بوم شناختی شامل موارد زیر است:
۱.سطح فردی و خانوادگی در قالب آموزشهای فرهنگی و رسانهای، برنامههای جامع تقویت ارزشهای خانواده، اهمیت فرزندآوری، و نقش زنان و مردان در خانواده.
۲.سطح محلهای و گروههای همسایگی مانند تشویق به تشکیل شبکههای حمایتی و گروههای همافزای خانواده، مانند انجمنهای محلی و گروههای حمایت از فرزندآوری.
۳.سطح سازمانی و نهادی چون توسعه برنامههای حمایتی و مشوقهای مالی و خدماتی، مانند تسهیلات و وامهای خاص برای خانوادههای نوپا و محدود کردن موانع اداری در حوزههای مرتبط با فرزندآوری.
۴.سطح زیرساختی و سیاسی در قالب ایجاد زیرساختهای مناسب اقتصادی، بهداشت، آموزش و پرورش و سیاستهای حمایتی، با تمرکز بر مناطق محروم لرستان که وضعیت جمعیتی خاصی دارند.
۵.سطح فرهنگی و ارزشسازی مانند ترویج ارزشهای مادر و پدر بودن، اهمیت نقش زنان در خانواده و ارزش خانواده در هویت ملی و محلی.
در نهایت، موفقیت در این حوزه نیازمند همافزایی سطحهای مختلف در قالب یک استراتژی منسجم است، که نیازمند مشارکت و همفکری تمامی ذینفعان است.
این روش، لرستان را قادر میسازد تا هم در راستای حفظ فرهنگ بومی و ارزشهای سنتی و هم در جهت پاسخگویی به نیازهای نوین، راهبردهای کارآمد و پایدار تدوین کند.
بدون نظر! اولین نفر باشید